ابا مستضعف نقل کند که فرزندش به همراه عسکری کوچولو و شمقدر و عفیر و سوسن در جنگ آزادی سامره به خط مقدم جنگ رفته بودند افه شجاعت بگیرند بعد از افه قرارشد که شمقدر و عفیر آنان را به پشت جبهه و منطقه امن ببرند که شمقدر و عفیر راه را گم کردند و به سمت دشمن رفتند که هفت شبانه روز ناپدید شدند.
خبر که به امام نقی رسید امام دعا کردند که عسکری که بیضه و شجره امامت بودند سالم برگردند ولی سوسن اسیر نشود بلکه شهید شود تا حضرت بتوانند تجدید فراش کنند ولی با خواست خدا سوسن اسیر شد و خلیفه عباسی تجدید فراش کرد و عسکری حین فرار از دشمن شوشولش را از دست داد و شجره امامت بر باد رفت.
نویسنده: هاویه
منبع حدیث:
http://www.farsnews.com/13941228000450
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از مشرق، محسن رفیقدوست در خاطراتش درباره ناپدید شدن فرزندان مسؤولین در جنگ مینویسد: آزادی مهران عملیاتی بود که اتفاقاً سعید، پسر من، مصطفی، پسر آقای ناطق، یاسر و مهدی، پسران آقای هاشمی و آقا مجتبی، پسر آقا، باهم بودند و یک هفته بود که گمشده بودند و از آنها خبر نداشتیم. بعد اطلاع دادند که درجایی بین ایران و عراق گیرکردهاند. من خدمت آقا رفتم. ایشان فرمودند: دعا کنیم اگر برایشان اتفاق افتاده شهید بشوند. انشاء الله اسیر نشوند.آنها در خطی بین عراق و ایران محصور بودند. نیروهای ما جلو رفتند و بچهها از آن مشکل بیرون آمدند. این همان حملهای بود که منجر به آزادی مهران شد.[1]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
شما هم قار بزنید...